علی اخوت بحران کرونا خطوط گسلی را عمیقتر کرده که پیش از این نیز اقتصادها و جامعههای مختلف را به ستوه آورده بود. افزایش نابرابریها در سطح جهان، احساس گسترده نامنصفانهبودن نظام سیاسی-اقتصادی موجود، تعمیق شکافهای ژئوپلیتیک، دوقطبی سیاسی، افزایش کسری بودجههای عمومی و سطوح بالای بدهیها، ناکارآمدی یا غیاب حکمرانی جهانی، مالیهگرایی، تخریب دیوانهوار محیط زیست و چالشهایی از این دست پیش از همهگیری نیز وجود داشتند، اما بحران کرونا همه آنها را تشدید کرد. در یک سال و نیم گذشته آثار زیادی ازسوی متفکران حوزههای مختلف علوم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی درباره بحران کرونا نوشته شده است. جهان پس از کرونا بر سر یک دوراهی قرار دارد؛ برخی از متفکران و اندیشمندان ناامیدانه نتایج همهگیری را فقط تشدید مشکلاتی نظیر نظامیگری و ملیگرایی و افزایش نابرابری و کسری بودجه و مشکلات اقتصادی میبینند و آینده تاریکی که در انتظار جوامع بشری است و برخی دیگر خوشبینتر هستند و این بحران را عاملی میدانند برای تغییر جهت در سیاستگذاری دولتهای بزرگ و اقتصاد سرمایهداری و درپیشگرفتن خطمشیای که دستکم در زمینه محیط زیست عاقلانهتر بوده و دغدغه نسلهای آینده را در سر داشته باشد. مثلا آمارتیاسن، برنده برجسته نوبل اقتصادی، چنین میاندیشد و معتقد است: «نیاز با هم کارکردن، یقینا میتواند فهمی را از نقش سازنده اقدام همگانی پدید آورد». استناد به شواهد و نمونههایی مانند جنگ جهانی دوم، باعث شده است مردم به اهمیت همکاری بینالمللی پی ببرند و کشورهایی نظیر انگلستان را متقاعد کنند که غذا و مراقبتهای بهداشتی (و در نتیجه ایجاد دولت رفاه) را بهتر تسهیم کنند. جرد دایموند، نویسنده کتاب «فروپاشی: چگونه جوامع راه فنا یا بقا را برمیگزینند» نیز نظر مشابهی دارد و امیدوار است بحران کرونا وادارمان کند به چهار ریسک وجودی که جمیعا با آنها روبهروی هستیم رسیدگی کنیم: تهدیدهای هستهای؛ تغییرات اقلیمی؛ استفاده ناپایدارکننده از منابع اصلی مانند جنگلها، غذاهای دریایی، خاک سطحی و آب شیرین و عواقب اختلاف فاحش استانداردهای زندگی میان مردم جهان: «در شرایطی که سوگوار دوستان ازدسترفته عزیز براثر ابتلای به کرونا هستیم، این همهگیری به ما این امید را میدهد که برای نخستینبار در تاریخ جهان مردم سراسر این سیاره ناچار از اذعان به این شوند که ما همه با یک تهدید مشترک روبهروییم که هیچ کشوری به تنهایی از پس آن برنمیآید. اگر مردم سراسر جهان به اجبار به هم ملحق شوند تا کووید-۱۹ را شکست دهند، ممکن است یک درس را فراگیرند؛ آنها ممکن است برانگیخته شوند که باز هم به اجبار به هم ملحق شوند و به مبارزه با تغییرات آبوهوایی، تهیسازی منابع و نابرابری بپردازند. در آن صورت، کووید-۱۹ برای ما نهتنها تراژدی که با قراردادن مردم جهان در مسیری پایدار، رستگاری خواهد آورد» (روزنامه شرق، شماره 3967). رشد سریع همهگیری کووید۱۹ در زمستان ۲۰۱۹ با درهمشکستن ظرفیتهای مقابله با چنین فاجعههایی در سراسر دنیا نشان داد که حکمرانان کنونی جهان چندان به ظرفیتهای ریسکهای فاجعهبار و توان دفاعی کشورها و عرصههای جهانی حکمرانی اشراف نداشتهاند. نه ساختارهای بینالمللی و نه قراردادهای اجتماعی برسازنده ملتها در درون مرزهای ملی و نه ظرفیتهای منطقهگرایی از سطح مطلوبی از آمادگی مقابله با فاجعههایی نظیر همهگیریهای کووید-۱۹ برخوردار نبود. شکافهای میان فقیر و غنی درون کشورها و میان ملتها، آشوبها و نبردهای منطقهای، شکنندگی اقتصاد و سیاست در کشورهای توسعهنیافته و درحالتوسعه و رواج کوتاهمدتگرایی بر تصمیمگیریهای ملی و منطقهای، در سایه شکستهای پیدرپی نهادهای مسئول حکمرانی جهانی نظیر سازمان ملل، سازمان بهداشت جهانی، صندوق بینالمللی پول و ائتلافهایی نظیر گروه هفت، گروه 20 و نظایر آنها برای مهار یکجانبهگراییها، هماوردطلبیهای آمریکا و چین بر سر ابرقدرت اول جهان بودن، توزیع مناسب زنجیرههای تأمین جهانی و نظم نوین اقتصادی، دست در دست هم سازوکاری آفریدند که در مقابل حمله برقآسای ویروس کرونا دفاع مناسبی از خود نشان نداد و در هم شکست. این وضعیت باعث شد در کمال شگفتی، برخی از مدافعان پیشین نظام نولیبرال و سیاستهای بازار آزاد نیز در چرخشی آشکار به انتقاد از نظام موجود بپردازند؛ برای مثال سردبیران روزنامه تایمز مالی سال گذشته سرمقالهای نوشتند و در آن به ارائه راهکارهایی برای تجدید سیاستهای دولت رفاه پرداختند. دبیران تایمز مالی که از قدیمیترین رسانههای لیبرال جهان است، در این مقاله ایدههایی را پیشنهاد کردند که تا پیش از بحران ویروس کرونا عمدتا برنامه احزاب چپ غربی محسوب میشد؛ نظیر مالیات بر ثروت و کنترل سرمایه. این در حالی است تا چند هفته قبل از کرونا بسیاری از مقالههای تایمز مالی و نشریاتی از این دست به حمله و نقد این ایدهها اختصاص یافته بود. نمونه دیگر این منتقدان و ایدئولوگهای نظام سرمایهداری که بحران کرونا باعث شده سرشان به سنگ بخورد، بنیانگذاران و سازماندهندگان مجمع جهانی اقتصاد در نشست داووس هستند. کتاب تازه مدیران مجمع جهانی اقتصاد، « کووید-۱۹ ؛بازتنظیم بزرگ» که شش ماه پس از آغاز همهگیری کرونا در ژوئن 2020 نوشته شده، پس از انتشار در اجلاس جهانی اقتصاد امسال در داووس مباحث بیسابقهای را مطرح کرد. کلاوس شواپ و تیهری مالهره تأکید دارند کرونا نواقص نظام سرمایهداری موجود و پیامدهای منفی جهانیشدن را عیانتر کرده است. به عقیده آنها جوامع جهان نیازمند قرارداداجتماعی نوینی هستند که گذار از سرمایهداری مبتنیبر بورس را رقم بزند، خیر و رفاه انسانمحور آن را بسازد و متناسب با ملزومات انقلاب صنعتی چهارم باشد. این کتاب که به قلم علیرضا حسنی و به همت نشر نو به فارسی ترجمه و روانه بازار نشر شده، دورنمایی از جهان پساکرونایی به دست میدهد. ویژگیای که این کتاب را به یکی از مهمترین آثار منتشرشده درباره کووید19 بدل میکند، ارزیابی دقیق و علمی نویسندگان از روندهای پیشرو و تحلیل همهجانبه آنها از وضعیت پساکرونایی در پنج مقوله کلان است؛ اقتصادی، اجتماعی، ژئوپلیتیکی، زیستمحیطی و فناوری. دلیل دوم اهمیت کتاب به خاطر جایگاه تصمیمسازی نویسندگان و نقش آنها در سیاستگذاری کلان در سطح جهان است. کتاب پیشرو و سرمقاله تایمز مالی را میتوان نوعی جهتگیری جدید یا دادخواست علیه سیاستهای چهار دهه نولیبرالیسم افسارگسیخته قلمداد کرد. به عقیده شواپ، نولیبرالیسم روزگار خود را گذرانده، تأکید بر رشد معیار اشتباهی است و سرمایهداری جهانی باید دوباره تعریف شود. کتاب تلفیقی است از شیوه معاصر جستارنویسی و تصویر کلی آکادمیکی از یک لحظه حیاتی در تاریخ. اما مثالهای نظری و عملی عمدتا تشریحیای دارد، دربرگیرنده بسیاری گمانهها و ایدههایی درباره اینکه جهان پساهمهگیری ممکن است و شاید میبایست، شبیه چه باشد. کلاوس شواپ در کتاب « کووید-۱۹؛ بازتنظیم بزرگ» تقریبا شبیه مخالفان سرمایهداری نظر میدهد. او تغییری را در سیستم پیشبینی میکند که میتواند نتیجه بحران کرونا باشد؛ چون نیاز به تنظیم مجدد اولویتها در سراسر جهان افزایش یافته است. نویسندگان معتقدند اکنون فرصتی برای بازنگری در سرمایهداری به وجود آمده است. شیوع بیماری کووید-۱۹ چگونگی اداره کشورها و زندگی جمعی و مشارکت در اقتصاد جهانی را بهطرز چشمگیری تغییر داده است. این کتاب سه فصل اصلی با عناوین «بازتنظیم کلان»، «بازتنظیم خرد (صنعت و کسبوکار)» و «بازتنظیم فردی» دارد که هرکدام بخشهای مختلفی را شامل میشوند. در فصل اول کتاب، اثر همهگیری کرونا در حوزههای کلان مختلف ارزیابی میشود. در فصل دوم اثرات آن در روابط خرد در شرکتها و صنایع خاص مطرح میشود و فصل سوم ماهیت پیامدهای احتمالی را در سطح فردی بررسی میکند. نویسندگان معتقدند بازتنظیم، جهان را تبدیل به جایی میکند که جداشدگی، آلودگی و تخریب تقریبا کمتری دارد و دربرگیرندهتر، منصفانهتر و عادلانهتر از آن چیزی میشود که پیش از همهگیری رهایش کردیم: «به نظر میرسد این حکم بارز باشد: ما باید تغییر کنیم؛ میبایست تغییر کنیم. اما آیا میتوانیم؟ آیا ما از اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شدهایم درس میگیریم؟ آیا همهگیری درها را به روی جهانی بهتر میگشاید؟ آیا ما به منزل جهانیمان سروسامان میدهیم؟ به زبان ساده آیا ما بازتنظیم بزرگ را به جریان میاندازیم؟ بازتننظیم کار بلندپروازانهای است، شاید بیش از حد بلندپروازانه، اما ما چارهای نداریم جز اینکه برای دستیابی به آن حداکثر تلاشمان را بکنیم» (ص 240). نویسندگان تأکید میکنند که پیامدهای بحران کرونا با پیامدهای یک جنگ جهانی قابل مقایسه است و جهان عملا در آستانه ایجاد یک نظم نوین اقتصادی ایستاده است. در دهههای اخیر، اجلاس داووس از مراکز مهم هماندیشی بینالمللی درباره سمتوسوی جهانیشدن اقتصاد و چگونگی شتابدادن به این روند بوده است. یکی از محورهای اساسی این کتاب، انتقاد به جهانیشدن و «سرمایهداری مبتنیبر بازارهای بورس» است. کتاب مشتمل بر بخشهایی است در توضیح پیامدهای اقتصادی و اجتماعی کرونا و تأثیراتی که بر انسانها و مؤسسات اقتصادی میگذارد و اینکه چگونه بر بستر شرایط ایجادشده میتوان به آینده بهتری گذر کرد. به عقیده نویسندگان، بیشترین سود بحران کرونا میتواند برای محیط زیست باشد و به این نکته اشاره میکنند که همین حالا هم انسانها توجه و مراقبت بیشتری نسبتبه منابع طبیعی دارند و بخشی قابل اعتنا از ۱۰ هزار میلیارد دلاری که دولتها در سراسر جهان برای مهار اثرات منفی کرونا بر اقتصاد اختصاص دادهاند، قرار است عمدتا به مؤسسات و شرکتهایی داده شود که پروژهها و طرحهایی در راستای توسعه فناوریهای سبز و سازگار با محیط زیست دارند. به عقیده نویسندگان دلایل مختلفی برای تحول در نظام سیاسی و اقتصادی جهان وجود دارد ولی مبرمترین آنها کروناست؛ بیماری همهگیری که تاکنون به مرگ بیش از چهار میلیون نفر انجامیده، یکی از بدترین بحرانها در نظام درمان عمومی جامعهها در تاریخ معاصر دنیاست. این بحران با توجه به مرگومیری که هنوز در نقاط مختلف جهان دامن میزند، چشماندازی از پایان برایش متصور نمیتوان شد و پیامدهای سنگین و درازمدتی برای رشد اقتصادی، بدهیهای دولتی و اشتغال و رفاه جوامع دارد. همین حالا هم بدهیهای دولتی در موقعیتی که هیچ جنگ گستردهای در جهان جاری نیست، به بالاترین سطح در تاریخ معاصر رسیده و بیکاری افزایشی جهشوار داشته است. از نظر نویسندگان کتاب، بحران کرونا ناپایداری و ضعف سیستم سرمایهداری کنونی را در حوزه انسجام اجتماعی، ایجاد فرصتهای مساوی برای همه و بهرهمندسازی همگان از نتایج پیشرفتها برملا کرده است. مسائل و معضلاتی مانند تبعیض و نژادپرستی هم قابل چشمپوشی نیستند. نویسندگان همچنین بر این نظرند که بحران کرونا گذار جهانی به دوران انقلاب صنعتی چهارم را تسریع کرده است. انقلاب صنعتی اول از آب و انرژی بخار بهمنظور مکانیزهکردن تولیدات استفاده کرد. انقلاب صنعتی دوم از قدرت الکتریسیته بهمنظور تولید انبوه بهره برد. سومین انقلاب صنعتی از علم الکترونیک و فناوری اطلاعات بهمنظور تولید خودکار استفاده کرد. انقلاب چهارم صنعتی بر پایههای انقلاب سوم بنا نهاده شده و شامل همجوشی فناوریهای مختلف است که مرزهای زیستی، دیجیتال و فیزیکی را درمینوردد. کتاب این مدعا را پیش میکشد که جهانیسازی مدت زیادی مشروع و موجه تلقی میشد؛ چراکه سودبرندگان آن بیشتر از زیاندیدگانشان بودند، ولی امروز این استدلال به دو دلیل قانعکننده نیست؛ یکی بهخاطر شکلگیری نوعی از آگاهی اجتماعی بهویژه در نسل جوان و دوم به این خاطر که امروز دیگر نمیتوان طرح و سیاستهایی را پیش برد که بخشی از جامعه از سوارشدن بر قطار آن محروم بماند. جهانیشدن که تا همین چند سال پیش در اجلاس داووس بهعنوان پدیده و روندی مثبت و غیرقابل بازگشت مورد بحث و استقبال بود، حالا از نظر نویسندگان کتاب که خود دستاندرکار اصلی این اجلاس هستند، با تحولات شتابانی که در عرصههای اجتماعی و اقتصادی رقم زده، منشأ رونق و رواج ناسیونالیسم و ملیگرایی افراطی شده است. نویسندگان همچنین به این نکته اشاره میکنند که در شرایط کنونی جهانیشدن بحرانهای اجتماعی و بحرانهای مربوط به سلامت انسانها افزایش یافته و همزمان فاصله طبقاتی بیشتر شده است. نویسندگان با اشاره به رکود اقتصادی ناشی از کرونا چشمانداز آن را با بحران بزرگ و بیسابقه سال ۱۹۳۰ مقایسه میکنند که البته در صورت عمل و اقدام سریع کل جهان در راستای نوسازی همه ابعاد اجتماعی و اقتصادی جوامع، از آموزش و قراردادهای اجتماعی گرفته تا شرایط کار، ممانعت از این سرنوشت امکانپذیر است. در چنین گذاری همه کشورها و همه رشتههای صنعتی، از گاز و نفت گرفته تا فناوریها باید مشمول گذار و انتقال بشوند و در یک کلام ما به بازتنظیمی بزرگ برای نظام سرمایهداری نیازمندیم.
نظرات